شرایط وضو
شرایطی که به وضو گیرنده برمیگردد:
الف) با قصد قربت وضو بگیرد (نیت)
ب) استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.
شرایطی که به آب وضو برمیگردد:
الف) آب وضو مطلق باشد.
ب) آب وضو پاک باشد.
ج) آب وضو مباح باشد (غصبی نباشد)
شرایطی که به ظرف وضو برمیگردد:
الف) مباح باشد
شرایطیکهبه اعضای وضو برمیگردد:
الف) پاک باشد.
ب) مانعی از رسیدن آب در آن نباشد.
شرایطی که به کیفیت وضو برمیگردد:
الف) ترتیب را در شستن و مسح کردنها رعایت کند (ترتیب)
ب) کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد (موالات)
ج) کارهای وضو را خودش در حال اختیار انجام دهد (مباشرت)
شرایطی که به زمان وضو برمیگردد:
به مقدار وضو و نماز وقت باقی باشد.
۱. نیت
وضو را باید با قصد قربت به جا آورد یعنی به این نیت که این عمل مخصوص را برای انجام فرمان خداوند انجام میدهد، پس اگر از روی تظاهر یا برای خنک شدن، همهی کارهای وضو را انجام دهد، وضو باطل است.
۲. استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد
کسی که میترسد اگر وضو بگیرد مریض شود یا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نباید وضو بگیرد.
۳. آب وضو مطلق باشد
آب وضو باید مطلق باشد، بنابراین وضو با آب مضاف باطل است.
۴. آب وضو پاک باشد
آب وضو باید پاک باشد، بنابراین وضو با آب نجس، باطل است.
توجه:
کسی که پس از جستجوی آب، آب آلوده و کثیفی را پیدا کند اگر آن آب، پاک و مطلق باشد و استعمال آن ضرری نداشته باشد و خوف ضرر هم در بین نباشد واجب است وضو بگیرد و نوبت به تیمم نمیرسد.
۵. آب وضو مباح باشد
آب وضو باید مباح باشد، بنابراین وضو با آب غصبی جایز نیست.
توجه:
مکانی که آب آن برای وضو گرفتن همهی نماز گزاران به طور مطلق قرار داده شده است، استفاده از آن اشکال ندارد.
وضو در مساجد و مراکز و ادارات دولتی که دولت در سایر کشورهای اسلامی بنا میکند جایز است و مانع شرعی ندارد.
هرگاه سازمان آب، نصب پمپ فشار و استفاده از آن را ممنوع کند، نصب پمپ و استفاده از آن جایز نیست و وضو با آبی که به وسیلهی پمپ به دست میاید محل اشکال است، حتی برای ساکنان طبقات بالای ساختمانها که به دلیل ضعیف بودن فشار آب مجبورند از پمپ استفاده کنند.
هر یک از مشترکین ساختمانهای مسکونی و غیر مسکونی، از نظر شرعی به مقداری که از امکانات مشترک استفاده میکند، نسبت به هزینهی خدمات (از قبیل هزینهی آب سرد و گرم، تهویه، نگهبان و مانند آن) مدیون است، و اگر از پرداخت پول آب امتناع کند وضوی او محل اشکال بلکه باطل است.
۶. اعضای وضو پاک باشد
اعضای وضو در هنگام شستن و مسح کردن باید پاک باشند، ولی اگر جایی را که شسته یا مسح کرده پیش از اتمام وضو نجس شود وضو صحیح است. البته تطهیر آن برای پاک شدن از نجاست به خاطر نماز واجب است.
توجه:
اگر بعد از وضو شک کند آیا موضعی را که از قبل نجس بوده تطهیر کرده و سپس وضو گرفته یا نه، چنانچه در هنگام وضو توجه به پاکی و نجسی آنجا نداشته است وضو باطل است، ولی اگر میداند یا احتمال میدهد که به پاکی و نجسی آن توجه داشته وضو درست است، ولی در هر صورت باید آن موضع را آب بکشد.
۷. در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد
در اعضای وضو باید مانعی از رسیدن آب نباشد و در غیر این صورت وضو باطل است.
توجه:
چربیهایی که به طور طبیعی در مو و صورت به وجود میاید مانع محسوب نمیشود مگر آن که به حدی باشد که مانع از رسیدن آب به پوست و مو گردد.
رنگ روی ناخن در صورتی که دارای جرم باشد، مانع از رسیدن آب به ناخن میشود و وضو باطل است.
رنگ مصنوعی که زنها از آن برای رنگ کردن موی سر و ابروی خود استفاده میکنند، اگر صرفاً رنگ باشد و دارای جرمی نباشد که مانع از رسیدن آب به مو شود وضو صحیح است.
جوهر در صورتی که دارای جرم بوده و مانع از رسیدن آب به پوست شود باعث بطلان وضو میشود و تشخیص این موضوع بر عهدهی مکلف میباشد.
خالکوبی بدن اگر صرفاً رنگ باشد و یا در زیر پوست بوده و بر ظاهر پوست چیزی که مانع از رسیدن آب بر آن شود وجود نداشته باشد وضو صحیح است.
صرف وجود اثر گچ یا صابون که بعد از خشک شدن اعضا ظاهر میشود ضرری به وضو نمیرساند، مگر این که دارای جرمی باشد که مانع از رسیدن آب به بشره (ظاهر پوست) شود.
اگر میداند چیزی به اعضای وضو چسبیده، ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری میکند یا نه، باید آن را بر طرف کند.
اگر پیش از وضو بداند که در بعضی اعضای وضو مانع از رسیدن آب وجود دارد، و بعد از وضو شک کند که آب را به آنجا رسانده یا نه، چنانچه احتمال بدهد که در حال وضو ملتفت به مانع بوده، وضو صحیح است.
اگر شک کند به اعضای وضو چیزی که مانع از رسیدن آب است، چسبیده یا نه، چنانچه احتمال آن در نظر مردم به جا باشد - مثل آن که بعد از گلکاری احتمال بدهد که گِل به دست او چسبیده- باید وارسی کند یا به قدری دست بمالد که اطمینان پیدا کند که اگر بوده بر طرف شده یا آب به زیر آن رسیده است.
۸. ترتیب
وضو باید به همان ترتیبی که قبلاً در بحث «ترتیب وضو» گفته شد انجام گیرد و اگر به ترتیب دیگری عمل کند وضو باطل است.
۹. موالات
لازم است کارهای وضو را به طور متعارف پی در پی انجام دهد، بدین معنی که اگر میان آنها به قدری فاصله بیندازد که در هنگام شستن یا مسح کردن عضوی، جاهایی که پیش از آن شسته شده خشک شده باشد، وضو باطل است.
۱۰. مباشرت
کسی که میخواهد وضو بگیرد باید همهی کارهای وضو را خودش انجام دهد، و اگر دیگری او را وضو دهد یا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک کند، وضو باطل است.
توجه:
کسی که به خاطر بیماری و امثال آن نمیتواند خودش وضو بگیرد باید از کسی بخواهد که به او در کارهای وضو کمک کند. البته خود وضو گیرنده باید نیت وضو کند و در صورتی که بتواند، با دست خود عمل مسح را انجام دهد، و اگر نتواند، نایب دست او را گرفته و با آن مسح مینماید، اگر از این کار هم عاجز باشد نایب از دست او رطوبت گرفته و مسح میکند، و اگر این شخص کف دست نداشته باشد برای مسح، رطوبت از ساعد او میگیرد و اگر ساعد هم نداشته باشد رطوبت از صورت او گرفته و سر و پا را با آن مسح میکند.
۱۱. وقت برای وضو و نماز کافی باشد
اگر وقت نماز به قدری تنگ است که در صورت وضو گرفتن، نمیتواند همهی نماز را در وقت بخواند و مقداری از آن در خارج وقت واقع خواهد شد، در این صورت نباید وضو بگیرد، بلکه باید تیمم کند و نماز بخواند. البته اگر تیمم هم به همان اندازهی وضو وقت میگیرد در این صورت باید وضو بگیرد.
کیفیت وضو
معنای وضو
وضو یعنی شستن صورت و دستها و مسح کردن جلو سر و روی پاها با شرایط و کیفیت خاص. این عمل که در شرع مقدس، وسیلهی طهارت معنوی شمرده شده، مقدمهی برخی اعمال واجب و مستحب است، از قبیل نماز، طواف، تلاوت قرآن، ورود به مسجد و غیر اینها.
کیفیت وضو
۱. شستن
الف) صورت از بالای پیشانی تا سر چانه
ب) دستها از آرنج تا سر انگشتان.
۲. مسح کردن
الف) جلوی سر
ب) روی پاها از سر انگشتان تا مفصل
توجه:
ترتیب وضو از این قرار است: شستشوی صورت از بالای پیشانی یعنی جایی که موی سر روییده است تا سر چانه، سپس شستن دست راست از آرنج تا سر انگشتان، سپس شستن دست چپ از آرنج تا سر انگشتان، سپس کشیدن دست مرطوب بر روی قسمت جلویی سر، و در آخر کشیدن دست مرطوب بر روی هر دو پا از سر انگشتان پا تا مفصل ساق پا.
شستن صورت و دستها
۱. در شستشوی صورت باید به اندازهیی که ما بین انگشت وسط و شست قرار گیرد شسته شود.
۲. در صورتهای پوشیده از مو، شستن روی موها کفایت میکند و لازم نیست آب وضو را به پوست صورت برساند، مگر در جایی که مو به قدری کم پشت است که پوست صورت کاملاً دیده میشود.
۳. صدق شستن منوط به رساندن آب به تمام عضو است، هر چند به وسیلهی دست کشیدن باشد و مسح اعضا با دست مرطوب به تنهایی کافی نیست.
۴. صورت و دستها در وضو باید از بالا به پایین شسته شود، اگر از پایین به بالا بشوید وضو باطل است.
۵. شستن صورت و دستها
بار اول: واجب. بار دوم: جایز.
بار سوم و بیشتر: غیر مشروع (حرام)
توجه:
ملاک برای تعیین هر بار، قصد انسان است، پس اگر به قصد بار اولِ شستن چند مرتبه آب بریزد اشکال ندارد.
مسح سر و پاها
۱. مسح بر پوست سر واجب نیست، بلکه بر موی قسمت جلوی سر کافی است، ولی اگر موی جاهای دیگر در قسمت جلو جمع شده باشد یا موی جلوی سر به قدری بلند باشد که بر روی صورت یا شانهها ریخته شده است، مسح بر آن کافی نیست، و باید فرق سر را باز کرده پوست یا بن موها را مسح کند.
توجه:
کسی که در جلوی سرش موی مصنوعی گذاشته است؛ اگر موی مصنوعی به نحو کلاهگیس باشد واجب است برای مسح، آن را بردارد ولی اگر بر پوست سر کاشته شده و برداشتن آن ممکن نباشد یا مستلزم ضرر و مشقت باشد و با وجود موها قدرت بر رساندن رطوبت به پوست سر نباشد مسح بر روی همین موها کافی است.
۲. محل مسح پا، عبارت است از روی پا از سر یکی از انگشتان تا مفصل ساق، و استحباب مسح پایین انگشتان پا (یعنی جایی که موقع راه رفتن با زمین تماس پیدا میکند) ثابت نشده است.
توجه:
اگر مسح پا، شامل سر انگشتان پا نباشد، بلکه فقط روی پا و مقداری از انگشتان مسح شود، وضو باطل است. بلی اگر شک داشته باشد که آیا هنگام مسح، از سر انگشتان پا مسح میکرده است یا نه؟ در صورتیکه مسئله را می دانسته و احتمال می دهد که از سر انگشتان مسح کرده باشد وضویش محکوم به صحت است.
۳. مسح سر و پاها باید با رطوبتی که از آب وضو در دستها مانده، کشیده شود و اگر رطوبتی باقی نمانده نمیتواند دست را با آب تر کند، بلکه باید دست را با رطوبتی که در ریش یا ابرو هست مرطوب کند و مسح نماید، و احتیاط (واجب) آن است که مسح سر با دست راست باشد، ولی کشیدن مسح از بالا به پایین لازم نیست.
توجه:
اگر شخص وضو گیرنده، هنگام شستن صورت و دستها به قصد وضو، اقدام به باز و بسته کردن شیر آب نماید اشکال ندارد و به صحت وضو لطمهیی نمیزند، ولی اگر بعد از فراغت از شستن دست چپ و قبل از مسح با آن، دستش را روی شیری که خیس است بگذارد و آب وضوی دست با آب خارج از وضو، مخلوط شود صحت مسح با رطوبتی که مختلط از آب وضو و آب خارج است، محل اشکال میباشد.
از آن جایی که مسح پاها باید با رطوبتی که از آب وضو در کف دو دست باقی مانده صورت بگیرد، لذا باید هنگام مسح سر، دست به قسمت بالای پیشانی نرسد و با رطوبت صورت برخورد نکند تا این کهرطوبت دست که هنگام مسح پا به آن نیاز دارد با رطوبت صورت مخلوط نشود.
۴. در مسح باید دست را بر سر یا پا بکشد، پس اگر دست را ثابت نگهدارد و سر یا پا را بر آن بکشد، مسح باطل است.
۵. محل مسح باید خشک باشد یا به قدری تر نباشد که رطوبت کف دست به آن اثر نکند.
توجه:
اگر چند قطره آب بر روی پا باشد واجب است محل مسح را از آن قطرات خشک کرد تا هنگام مسح، رطوبت دست بر پا تأثیر بگذارد نه برعکس.
۶. اگر روی پا نجس باشد و برای مسح نتواند آن را آب بکشد، باید تیمم کند.
۷. فردی که به علت فلج شدن هر دو پای خود به کمک کفش طبی و عصای چوبی راه میرود و بیرون آوردن کفش برای مسح پاها برای او خیلی سخت و دشوار است، مسح بر روی کفش کافی و مجزی است.
دو نکته در ارتباط با کیفیت وضو
کسی که پی در پی از او باد خارج میشود، اگر نتواند وضوی خود را تا آخر نماز حفظ کند و تجدید وضو در اثنای نماز هم برای او خیلی دشوار باشد، میتواند با هر وضویی یک نماز بخواند یعنی برای هر نماز به یک وضو اکتفا کند، هر چند وضوی او در بین نماز باطل شود.
بین زن و مرد در افعال و کیفیت وضو فرقی نیست، جز این که برای مردها مستحب است که هنگام شستن آرنج از قسمت بیرونی آن شروع کنند و زنها از قسمت داخلی آن.
سایر احکام وضو
وضوی ارتماسی
معنای وضوی ارتماسی
در وضو جایز است که انسان به جای ریختن آب بر روی صورت و دستها، آنها را به قصد وضو در آب فرو ببرد و بیرون بیاورد و این را «وضوی ارتماسی» میگویند.
احکام وضوی ارتماسی
۱. در وضوی ارتماسی نیز واجب است که اعضای وضو از بالا به پایین شسته شوند.
۲. در وضوی ارتماسی فقط دو بار میتوان صورت و دستها را داخل آب کرد: بار اول واجب، بار دوم جایز است و بیش از آن مشروع نیست، و در مورد دستها، باید قصد شستن وضویی آنها هنگام خارج کردن آنها از آب باشد تا بتوان از این طریق مسح را با آب وضو انجام داد.
وضوی جبیرهیی
معنای وضوی جبیرهیی
اگر روی زخم بسته است، باید جاهایی را که میشود شست بشوید و روی زخم بند (جبیره) به جای شستن، دست تر بکشد. به این وضو، «وضوی جبیرهیی» میگویند.
احکام وضوی جبیرهیی
اگر در اعضای وضو (صورت و دستها) زخم یا شکستگی است و روی آن باز است و آب برای آن ضرر ندارد، باید آن را بشوید، و اگر شستن آن مضر است باید اطراف آن را بشوید و احتیاط (واجب) آن است که اگر کشیدن دست تر بر آن ضرر ندارد دست تر بر آن بکشد.
اگر محل مسح، زخم است و نمیتواند روی آن، دست تر بکشد، باید به جای وضو، تیمم کند، ولی در صورتی که میتواند پارچهیی روی زخم قرار دهد و بر آن دست بکشد احتیاط (واجب) آن است که علاوه بر تیمم، وضو نیز با چنین مسحی بگیرد.
کسی که در یکی از اعضای وضویش زخمی وجود دارد که دایماً از آن خون میآید، واجب است جبیرهیی را بر روی زخم بگذارد که خون از آن بیرون نمیآید، مثل نایلون.
مبطلات وضو
- خارج شدن ادرار
- خارج شدن مدفوع
- خارج شدن باد شکم
- به خواب رفتن
- چیزهایی که عقل را از بین میبرد، مانند دیوانگی و مستی و بیهوشی
- استحاضهی زنان
- هر چیزی که موجب غسل میشود، مانند جنابت و خون حیض.(و مس میت)
توجه:
چیزهایی که وضو را باطل میکند «مبطلات وضو» میگویند.
با عارض شدن مبطلات وضو، کودک نابالغ هم (همانند افراد بالغ) محدث میشود (یعنی وضویش باطل میشود)
احکام وضو
۱. کسی که جاهل به بطلان وضویش است و بعد از وضو متوجه آن میشود، واجب است برای اعمال مشروط به طهارت، وضو را اعاده کند و اگر با وضوی باطل نماز خوانده باشد اعادهی آن نیز واجب میباشد.
۲. کسی که در کارهای وضو و شرایط آن، مثل پاک بودن آب و غصبی نبودن آن خیلی شک میکند، باید به شک خود اعتنا نکند.
شک در اصل وضو (شک دارد وضو گرفته یا نه)
قبل از نماز: باید وضو بگیرد.
در بین نماز: نماز او باطل است و باید دوباره وضو بگیرد و نماز را دوباره بخواند.
پس از نماز (شک دارد نماز خوانده شده با وضو بوده یا نه): نمازی که خوانده صحیح است، ولی باید برای نمازهای دیگر وضو بگیرد.
شک در بطلان وضو (شک دارد وضویی که گرفته باطل شده یا نه): بنا میگذارد که وضوی او باطل است.
شک در صحت وضو (پس از انجام وضو شک دارد وضویی که گرفته صحیح بوده یا نه): در صورتی که احتمال میدهد وضو را صحیح انجام داده و در وقت وضو متوجه انجام آنچه در صحت وضو معتبر است بوده، به شک خود اعتنا نکند (و بنا بر صحت بگذارد)
غایات وضو (کارهایی که باید برای آن وضو گرفت)
۱. شرط صحت عمل یعنی اگر عمل بدون وضو، انجام شود صحیح نیست:
- همهی نمازهای واجب و مستحب (به جز نماز میت)
- اجزای فراموش شدهی نماز (سجده و تشهد)
- طواف واجب
۲. شـرط جواز عمل (حرام نبودن) یعنی اگر آن عمل بدون وضو انجام گیرد حرام است:
- مس خط قرآن
- مس اسما و صفات مخصوص خداوند
- مس اسمای انبیا و ایمهی معصومین (ع) به احتیاط (واجب)
۳. شرط کمال عمل، مانند وضو برای قرائت قرآن
۴. شرط تحقق عمل،مانند وضو برای با طهارت بودن
۵. رفع کراهت عمل،مانند غذا خوردن در حال جنابت که با وضو، کراهت آن برداشته میشود
توجه:
وضو، شرط صحت همهی نمازهای واجب و مستحب و اجزای فراموش شدهی آن است، بنابراین هیچ نمازی بدون وضو صحیح نیست مگر نماز میت که وضو برای آن لازم نیست.
وضو، شرط صحت طواف واجب خانهی خدا است و بدون آن طواف واجب باطل است. منظور از طواف واجب، طوافی است که جزیی از حج یا عمره است، گر چه آن حج یا عمره مستحب باشد، ولی در طواف مستحب که در غیر حج و عمره کسی انجام دهد وضو لازم نیست.
وضو گرفتن برای خواندن نماز واجب، اگر عرفاً نزدیک داخل شدن به وقت آن باشد اشکال ندارد.
وضو به قصد با طهارت بودن، از نظر شرعی مستحب و مطلوب است و خواندن نماز با وضوی مستحب جایز است.
مستحب است انسان در همه حال با وضو باشد مخصوصاً در هنگام ورود به مسجد و مشاهد مشرفه و تلاوت قرآن و هنگامی که میخواهد بخوابد و بعضی اوقات دیگر.
بعد از آن که وضو به طور صحیح محقق شد، تا زمانی که باطل نشده است، انجام هر عمل مشروط به طهارت با آن جایز است، بنابر این لازم نیست برای هر نمازی وضوی جداگانه بگیرد، بلکه میتواند با یک وضو تا زمانی که باطل نشده هر مقدار نماز که بخواهد بخواند.
مس قرآن
دست زدن به خط قرآن بدون وضو حرام است و این امر، اختصاص به قرآن کریم ندارد، بلکه شامل همهی کلمات و آیات قرآنی میشود، هر چند در کتاب دیگری یا در روزنامه، مجله، تابلو و غیر آنها باشد.
توجه:
همه جای بدن، مانند لب و صورت و غیره هم حکم دست را دارد.
مس اسامی خداوند متعال و پیامبران و امامان معصوم (ع)
مس اسما و صفات مخصوص ذات باری تعالی بدون وضو حرام است، و به احتیاط (واجب) نامهای انبیای عظام و ایمهی معصومین(ع) نیز حکم نامهای خداوند متعال را دارد.
مس لفظ جلالهی«الله» بدون وضو جایز نیست، اگر چه جزیی از یک اسم مرکب از قبیل عبدالله و حبیب الله باشد.
آرم جمهوری اسلامی ایران اگر در نظر عرف، اسم جلاله محسوب و خوانده شود، مس آن بدون طهارت حرام است و در غیر این صورت اشکال ندارد، اگر چه احوط (استحبابی) ترک مس آن بدون طهارت است.
مس ضمیرهایی که به ذات باری تعالی بر میگردند، مثل ضمیر جملهی«بسمه تعالی» حکم لفظ جلاله «الله» را ندارد.
نوشتن همزه و سه نقطه به صورت «ا…» به جای لفظ جلالهی«الله» از نظر شرعی مانعی ندارد، و همزه و نقاط، حکم لفظ جلاله را ندارد و مس آن بدون وضو جایز است.
خودداری کردن از نوشتن لفظ جلالهی«الله» به صرف احتمال مس آن توسط افراد بی وضو، مانعی ندارد.
چند نکته در ارتباط با مس آیات قرآن و اسمای متبرکهی خداوند متعال و پیامبران و امامان معصوم (ع)
به گردن آویختن گردنبندی که آیات قرآن یا اسمای مبارکه بر آن نقش شده است اشکال ندارد، ولی باید نوشتهها با بدن تماس نداشته باشد.
هرگاه بخواهند هنگام خوردن غذا از ظرفی که آیات قرآنی از جمله آیة الکرسی یا اسمای مبارکه روی آن نوشته شده استفاده کنند اشکال ندارد، به شرطی که با وضو باشند و یا غذا را با قاشق از ظرف بردارند.
کسانیکه به وسیلهی دستگاه تحریر، آیات قرآنی یا اسمای جلاله و یا نامهای معصومین(ع) را مینویسند لازم نیست در حال تحریر و نوشتن با وضو باشند (این کار مشروط به طهارت نیست)، ولی از مس آنها بدون وضو باید اجتناب نمایند.
کلماتی که روی انگشترها نقش میکنند، اگر از کلماتی باشد که شرط جواز مس آن، طهارت است، مثل کلمات قرآنی و مانند آن، مس آن بدون طهارت جایز نیست.
طبع و نشر آیات قرآنی و اسمای جلاله و امثال آن اشکال ندارد، ولی بر کسی که به دستش میرسد واجب است که احکام شرعی آنها را رعایت نماید و از بی احترامی و نجس کردن و مس بدون وضوی آنها خودداری کنند.
استفاده از روزنامههایی که آیات قرآنی یا اسمای مبارکه در آن نوشته شده است در کارهایی، مثل پیچاندن غذا با آن یا نشستن بر آن و یا استفاده از آن به جای سفره و … اگر از نظر عرف بی احترامی شمرده شود جایز نیست، و اگر بی احترامی محسوب نشود اشکال ندارد.
انداختن چیزی که مشتمل بر آیات قرآنی یا اسمای متبرکه است در نهرها و جویبارها، اگر از نظر عرف اهانت محسوب نشود اشکال ندارد.
هرگاه وجود آیات قرآنی و نامهای خداوند و اسامی معصومین(ع) در ورقهیی احراز نشود، سوزاندن و دور انداختن آن اشکال ندارد و فحص و بررسی لازم نیست. گفتنی است سوزاندن و دور انداختن اوراقی که امکان استفاده از آن در صنعت کارتن سازی و مانند آن وجود دارد و یا بر یک طرف آن نوشته شده است و طرف دیگر آن قابل استفاده برای نوشتن است، به علت وجود شبههی اسراف خالی از اشکال نیست.
دفن آیات قرآنی و اسمای مبارکه در خاک و یا تبدیل آنها به خمیر به وسیلهی آب اشکال ندارد، ولی جواز سوزاندن آنها مشکل است و اگر بی احترامی محسوب شود جایز نیست، مگر در صورتی که اضطرار اقتضا کند و جدا کردن آیات قرآنی و نامهای مبارک امکان نداشته باشد.
قطعه قطعه کردن آیات قرآنی و اسمای مبارکه به مقدار زیاد به طوری که حتی دو حرف آنها به هم متصل نمانده و غیر قابل خواندن شود، اگر بی احترامی محسوب شود جایز نیست و در غیر این صورت نیز، اگر موجب محو نوشتهی لفظ جلاله و آیات قرآنی نشود کافی نیست، همچنان که تغییر صورت خطی کلمات با اضافه یا کم کردن بعضی حروف نیز باعث زوال حکم شرعی حروفی که به قصد نوشتن آیات قرآنی یا لفظ جلاله به کار رفتهاند نمیشود. بلی، زوال حکم بر اثر تغییر حروف به نحوی که ملحق به محو حروف گردد، بعید نیست، هر چند احتیاط (مستحب)، اجتناب از مس آن بدون وضو است.
نماز مسافر
آنچه در زیر میآید، درس ۵۱، ۵۲ و ۵۳ از جلد اول «رسالهی آموزشی» احکام و مسائل شرعی است که مطابق با فتاوای حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مدظلهالعالی تهیه، تنظیم و منتشر شده است.
در این مجموعهی آموزشی، علاوه بر موارد موجود در رسالهی «اجوبة الإستفتائات»، استفتائات جدید نیز اضافه و از جزوههای دروس خارج فقه معظمله نیز بهره گرفته شده است، تا بر غنای آموزشی مجموعه، بر طبق اسلوب و بیان معظمله اضافه شود.
شایان ذکر است که دفتر استفتائات حضرت آیتالله العظمی خامنهای این رسالهی آموزشی را تأیید و عمل به آن را مجزی اعلام کرده است.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR، دروس این رسالهی آموزشی را برای استفاده مقلدان، به مرور منتشر میکند.
وجوب قصر در سفر
در سفر باید نماز چهار رکعتی را با شرایطی که ذکر خواهد شد قصر (دو رکعت) خواند.
توجه:
وجوب قصر فقط در خصوص نمازهای روزانهی چهار رکعتی است که عبارت از نمازهای ظهر و عصر و عشا است، و نماز صبح و مغرب قصر نمیشود.
شرایط نماز مسافر
مسافر با هشت شرط باید نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت به جا آورد:
شرط اول: سفر او به مقدار مسافت شرعی باشد یعنی رفتن یا برگشتن و یا رفت و برگشت او روی هم هشت فرسخ باشد مشروط به این که رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد.
شرط دوم: از اول مسافرت قصد پیمودن هشت فرسخ را داشته باشد، بنابراین اگر از ابتدا قصد پیمودن هشت فرسخ را نداشته و یا قصد پیمودن کمتر از آن را داشته باشد و بعد از رسیدن به مقصد تصمیم بگیرد به جایی برود که فاصلهی آن با مکان اول کمتر از مسافت شرعی است، ولی از منزل تا آنجا به اندازهی مسافت شرعی است، باید نمازش را تمام بخواند.
شرط سوم: در بین راه از قصد خود مبنی بر پیمودن مسافت شرعی برنگردد، بنابر این اگر در بین راه، پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردد شود، حکم سفر بعد از آن بر او جاری نمیشود،هر چند نمازهایی که قبل از عدول از قصد خود به صورت شکسته خوانده، صحیح است.
شرط چهارم: قصد قطع سفر در اثنای پیمودن مسافت شرعی با عبور از وطن خود یا جایی که میخواهد ده روز یا بیشتر در آن جا بماند نداشته باشد.
شرط پنجم: سفر از نظر شرعی برای او جایز باشد، بنابراین اگر سفر او معصیت و حرام باشد، اعم از این که خود سفر حرام باشد، مثل فرار از جنگ یا هدف از سفر، کار حرامی باشد، مثل سفر برای راهزنی، حکم سفر را ندارد و نماز تمام است.
شرط ششم: مسافر از کسانی که خانه به دوش هستند، نباشد، مانند بعضی از صحرانشینان که محل زندگی ثابتی ندارند، بلکه در بیابانها گردش میکنند و هر جا آب و علف و چراگاه پیدا کنند، میمانند.
شرط هفتم: مسافرت را شغل خود قرار نداده باشد، مانند باربر، راننده و ملوان و غیره، و کسی که شغل او در سفر است، ملحق به اینها است.
شرط هشتم: به حد ترخص برسد و منظور از حد ترخص، مکانی است که در آنجا اذان شهر شنیده نمیشود و دیوارهای شهر هم دیده نمیشود. هرچند بعید نیست که شنیده نشدن اذان برای تعیین حد ترخص کافی باشد.
مسافت شرعی (هشت فرسخ)
۱. کسی که رفتن او کمتر از چهار فرسخ باشد، و مسیر بازگشتش هم به مقدار مسافت شرعی نباشد نمازش تمام است، بنابراین مأمورین غیر محلی اگر فاصلهی بین وطن و محل کار آنها به مقدار مسافت شرعی ولو تلفیقًا نباشد احکام مسافر را ندارند.
۲. اگر انسان به قصد رفتن به مکان معینی از شهر خود خارج شود و در آنجا به گردش بپردازد، این گردش در مقصد جزو مسافتی که از منزل پیموده محسوب نمیشود.
۳. برای حساب مسافت ۸ فرسخ باید از آخر شهر حساب کرد، و تعیین آخر شهر موکول به نظر عرف است؛ اگر در نظر عرف، کارخانهها و شهرکهای پراکندهی اطراف شهر جزو شهر نباشد، مسافت را باید از آخر خانههای شهر حساب نمود.
قصد مسافت شرعی
۱. مسافری که قصد رفتن به سه فرسخی را دارد ولی از ابتدا در نظر دارد که در بین راه از راه فرعی برای انجام کار معینی به یک فرسخی برود و سپس داخل مسیر اصلی شود و به سفر خود ادامه دهد حکم مسافر را ندارد، و ضمیمه کردن مقدار راهی که با خروج از مسیر اصلی و بازگشت به آن پیموده برای تکمیل مسافت شرعی کافی نیست.
۲. کسی که از محل سکونت خود به محل دیگری که کمتر از مسافت شرعی است سفر کند و در خلال ایام هفته چندین بار از آن محل به محلههای دیگر برود، به طوری که مجموع مسافت بیش از هشت فرسخ شود، اگر هنگام خارج شدن از منزل قصد پیمودن مسافت شرعی را نداشته و فاصلهی بین مقصد اول و محلههای دیگر هم به مقدار مسافت شرعی نباشد، حکم مسافر را ندارد.
سفر معصیت
۱. کسی که بدون قصد معصیت، مسافرت کند ولی در بین راه برای ادامه و تکمیل سفر، قصد ارتکاب معصیت نماید واجب است از زمانی که قصد استمرار سفر به خاطر معصیت کرده نمازش را تمام بخواند و نمازهایی را که پس از تصمیم به ادامهی سفر به قصد ارتکاب گناه، شکسته خوانده باید اعاده کند و تمام بخواند.
۲. اگر انسان بداند در سفری که میخواهد برود مرتکب معاصی و محرمات خواهد شد مادامی که سفر او به خاطر ترک واجب یا فعل حرامی نباشد نماز او مانند سایر مسافران شکسته است.
۳. اگر بداند که در مسافرت مبتلا به ترک بعضی از واجبات نماز میشود احتیاط (واجب) این است که به آن سفر نرود، مگر آن که برای او ضرر یا مشقت داشته باشد. در هر صورت جایز نیست نماز را در هیچ حالی ترک نماید.
سفر شغلی
۱. کسی که سفر، شغل اوست (یعنی قوام شغل و کار او به سفر است)، مانند راننده، خلبان، کشتیبان، ساربان، چوپان و مانند آنها در سفر سوم باید نماز را تمام بخواند ولی در سفر اول و دوم نمازش شکسته است.
توجه:
کسی که شغلش، سفر نیست ولی سفر، مقدمهی شغل او است، مانند معلم و کارگر و کارمند و سربازی که خودش ساکن شهری است و به مدت دو سه ماه هر ده روز حداقل یکبار برای کار به محل کارش سفر میکند، حکم کسی را دارد که سفر، شغل اوست.
دانشجویی، شغل و کار محسوب نمیشود، از این رو دانشجویانی که برای تحصیل علم به طور هفتگی یا روزانه سفر میکنند نمازشان مبتنی بر احتیاط است. بلی اگر مأمور به تحصیل باشند، مثل معلمان شاغلی که در کنار تدریس، مأمور به تحصیل هستند، نمازشان تمام خواهد بود.
زیارت، شغل به حساب نمیآید، بنابراین کسی که هر هفته برای زیارت حضرت معصومه۳ و انجام اعمال مسجد جمکران به شهر قم سفر میکند، در این سفر، حکم سایر مسافرین را دارد و نمازش قصر (شکسته) است.
کسی که رانندگی، شغل ثابت و دایمی او نیست، ولی برای مدت کوتاهی وظیفهی رانندگی به او محول میشود، مثل سربازانی که وظیفهی رانندگی را در پاسگاهها و غیر آن بر عهده میگیرند، اگر از نظر عرف، رانندگی در آن مدت موقت حداقل دو سه ماه شغل آنها محسوب شود حکم سایر رانندگان را خواهند داشت.
رفت و برگشت اگر در نظر عرف، یک سفر محسوب شود، مثل استادی که از وطن برای تدریس، به شهری سفر کرده و هنگام عصر یا فردای آن روز به مبدأ بر میگردد، در این صورت، رفت و برگشت، سفر اول محسوب میشود و اگر عرفاً یک سفر محسوب نشود، مثل رانندهیی که برای حمل کالا به مقصدی حرکت کرده و از آنجا به مکان دیگری برای حمل مسافر یا کالای جدید سفر نماید و سپس به وطن مراجعت میکند در این صورت، سفر اول با رسیدن به مقصد، تمام میشود.
۲. کسی که شغلش مسافرت است، اگر برای کار دیگری غیر از شغل خود مسافرت کند، باید مانند سایر مسافران نماز را شکسته بخواند، ولی اگر سفر به خاطر شغلی که در محل کار دارد باشد و در ضمن آن، اعمال خاصی از قبیل دیدن اقوام و دوستان را هم انجام میدهد و گاهی یک یا چند شب هم در آنجا میماند، باعث تغییر حکم سفر شغلی نمیشود و نماز تمام است. همچنان که انجام کارهای خصوصی و شخصی در سفر شغلی اداری بعد از پایان کار اداری حکم سفر شغلی را تغییر نمیدهد.
توجه:
تبلیغ و ارشاد یا امر به معروف و نهی از منکر اگر عرفاً شغل و کار یک مبلّغ دینی محسوب شود، در سفر برای انجام آن کارها حکم مسافری را دارد که به خاطر شغل و کارش سفر میکند، و اگر زمانی برای کاری غیر از ارشاد و تبلیغ مسافرت کرد، در آن سفر مانند سایر مسافران نمازش شکسته است.
۳. کسی که شغلش مسافرت است، اگر ده روز یا بیشتر در محلی بماند، خواه وطن او باشد یا نه، باید در سفر اولی که بعد از اقامت ده روزه برای کار کردن میرود نمازش را شکسته بخواند.
حد ترخص
۱. برای تعیین حد ترخص، شنیده نشدن اذان شهر کافی است، هر چند احتیاط (مستحب) رعایت هر دو علامت (نشنیدن اذان شهر و ندیدن دیوارهای شهر) است.
۲. معیار حد ترخص، شنیدن اذان آخر شهر از طرفی است که مسافر از آن خارج و یا داخل میشود (نه شنیدن اذان وسط شهر)
چیزهایی که سفر را قطع میکند
قواطع سفر:
۱. رسیدن به وطن.
۲. قصد اقامت ده روز.
۳. توقف یکماه بدون قصد.
توجه:
به چیزهایی که سفر را قطع میکند «قواطع سفر» میگویند.
اگر مسافر بعد از خروج از وطن، از راهی عبور کند که صدای اذان وطن خود را بشنود و یا دیوار خانههای آن را ببیند، تا از وطن خود عبور نکرده ضرری به مسافت شرعی نمیرساند و مسافرتش قطع نمیشود، ولی تا در داخل محدودهی بین وطن و حد ترخص آن هست، حکم مسافر بر او جاری نمیگردد.
وطن
۱. اقسام وطن: وطن از یک نظر بر دو قسم است:
الف) وطن اصلی: جایی که انسان در آن متولد شده و مدتی در آن بوده و رشد و نمو پیدا کرده است.
ب) وطن اتخاذی (وطن جدید، وطن دوم): جایی که مکلف آن را برای سکونت و زندگی لااقل هفت یا هشت سال، برگزیده است.
توجه:
صرف تولد در شهری باعث نمیشود که آنجا وطن اصلی او شود، بلکه لازم است مدتی در آنجا بوده رشد و نمو پیدا کرده باشد، مثلاً کسی که در تهران به دنیا آمده و بعد از تولد، در آنجا رشد و نمو نکرده، تهران وطن اصلی او محسوب نمیشود، بلکه وطن وی همان وطن پدر و مادر است که بعد از تولد به آنجا برده شده و با آنها زندگی میکند. بلی اگر زایشگاه (محل تولد) در وطن پدر و مادر که در آن زندگی میکنند قرار داشته باشد باشد همانجا وطن اصلی کودک هم خواهد بود.
۲. شرایط وطن اتخاذی: برای این که جایی، وطن دوم محسوب شود سه شرط لازم است:
الف) باید قصد قطعی بر توطن در آن جا داشته باشد، بنابراین تا وقتی که قصد قطعی بر توطن در جایی نداشته باشد، و به عبارت دیگر تا زمانی که جایی را برای ماندن همیشگی انتخاب نکرده، وطن او محسوب نمیشود مگر این که بدون قصد آن قدر بماند که عرفاً وطن او محسوب شود، و احراز نظر عرف به عهدهی مکلف است، بنابراین کسانی که مدت غیر معینی مسافرت میکنند، مانند طلاب علوم دینی که برای درس خواندن به حوزهی علمیه میروند و یا کارمندان دولت که برای کار به مدت غیر معینی به شهری اعزام میشوند، بر محل تحصیل یا کار، حکم وطن مترتب نیست، مگر آن که آن قدر آنجا بمانند که عرفاً وطن آنها محسوب شود. (مدت مثلا ۸ سال برای صداق وطن کافی است) همچنین کسی که سالهای زیادی در سرزمینی که وطن او نیست زندگی میکند و در حال حاضر ممنوع الورود به وطن خود است، ولی یقین دارد که روزی به آن باز خواهد گشت حکم سایر مسافرین را دارد.
ب) باید قصد توطن در آبادی و شهر خاص و معین داشته باشد، بنابراین نمیتوان یک کشور، مثلاً ایران را وطن قرار داد.
ج) باید سکونت در محل به مدتی که عرفاً اهل آنجا به حساباید داشته باشد. بلی لازم نیست شش ماه به طور مستمر در آنجا بماند، بلکه بعد از این که آنجا را به عنوان وطن جدید انتخاب نمود و با این قصد، مدتی (اگر چه فقط شبها) آنجا سکونت نمود، وطن او محسوب میشود.
توجه:
در وطن جدید، تملک خانه و غیر آن شرط نیست.
تعدد وطن
ممکن است انسان دارای دو وطن و حتی سه وطن باشد، بنابراین قبیلههایی که قصد نقل و انتقال همیشگی از ییلاق به قشلاق و بر عکس را دارند تا روزهایی از سال را در یکی و روزهایی را در دیگری بگذرانند و هر دو مکان را برای زندگی خود انتخاب کرده باشند، هر یک از آن دو مکان، وطن آنان محسوب میشود و بر آنان در آن دو مکان حکم وطن جاری میگردد، و اگر فاصلهی بین آن دو به مقدار مسافت شرعی باشد، در راه سفر از یکی به دیگری، حکم سایر مسافرین را دارند، و یا کسی که چند سال از عمر خود را در روستای محل تولد و چند سال را در شهری گذرانده و در حال حاضر به شهر دیگر آمده در صورتی که از روستای محل تولد اعراض نکرده برای او حکم وطن را دارد و شهری هم که چند سال در آن ساکن بوده اگر آن را به عنوان وطن برگزید، تا از آن اعراض نکرده حکم وطن را برای او دارد و شهر فعلی هم اگر در آن قصد توطن کند و به مدتی که عرفاً آنجا وطن محسوب شود بماند وطن او خواهد بود.
اعراض از وطن
۱. مراد از اعراض، خروج از وطن با تصمیم بر عدم بازگشت به آن برای سکونت است.
۲. تا زمانی که انسان از وطن خود اعراض نکرده است آنجا برای او حکم وطن را دارد و نماز وی در آنجا تمام است، اما بعد از آن که از وطن خود اعراض کرد دیگر حکم وطن در آنجا بر او جاری نمیشود مگر آن که دوباره برای زندگی به آنجا برگشته و با قصد زندگی دایم مدتی در آنجا اقامت کند، بنابراین شخصی از اهالی روستا که محل کار و سکونت فعلی وی در تهران است و پدر و مادر او در روستا زندگی میکنند و در آن ملک و آب دارند و هر از چند گاهی برای دیدار و کمک به آنجا میرود و تمایلی به بازگشت به آنجا برای سکونت ندارد اگر قصد مراجعت به آن روستا برای سکونت و زندگی ندارد، بلکه تصمیم به عدم مراجعت دارد، حکم وطن بر او در آنجا جاری نمیشود.
تبعیت زن و فرزند در وطن و اعراض از آن
۱. صرف زوجیت، موجب تبعیت قهری نمیشود و زن میتواند در انتخاب وطن و اعراض از آن تابع شوهر خود نباشد، بنابراین صرف این که مکانی وطن شوهر است باعث نمیگردد که وطن زن هم باشد و بر زن در آنجا احکام وطن جاری شود، بدین ترتیب اگر شخصی، وطنی داشته باشد که در حال حاضر در آن سکونت نمیکند ولی گاهی با همسرش به آنجا میرود، همسر او باید در آنجا نمازش را شکسته بخواند، و همچنین صرف ازدواج زن و رفتن وی به خانهی شوهر در شهر دیگر مستلزم اعراض از وطن اصلیاش نیست، بنابراین جوانی که با زنی از شهری دیگر ازدواج کرده است، هنگامی که این زن به خانهی پدرش میرود، تا زمانی که از آنجا (وطن اصلی خود) اعراض نکرده، نمازش در آنجا تمام است. بلی اگر زن در انتخاب وطن و اعراض از آن تابع ارادهی همسرش باشد، قصد شوهرش برای او کافی است و شهری که همسرش با او برای زندگی دایم و به قصد توطن به آنجا رفته است، وطن وی هم محسوب میشود، و همچنین اعراض شوهر او از وطن مشترکشان با خروج از آن و رفتن به جای دیگر، اعراض او از وطن هم محسوب میگردد.
۲. فرزندان اگر در تصمیمگیری و زندگی، مستقل نباشند یعنی بر حسب طبیعت و ارتکازشان تابع ارادهی پدر باشند، در اعراض از وطن سابق و اتخاذ وطن جدید که پدر با آنها برای زندگی دایمی به آنجا رفته است تابع وی هستند و در غیر این صورت تابع نخواهند بود، بنابراین کسی که قبل از بلوغ از محل تولد خود به تبعیت از پدرش به شهر دیگری مهاجرت کند و پدر وی قصد عدم بازگشت به آنجا را برای زندگی داشته باشد آن مکان، دیگر برای او حکم وطن را ندارد بلکه وطن جدید پدر، وطن اوست.
قصد اقامت ده روز
۱. هرگاه مسافری بخواهد حداقل ده روز پشت سر هم در محلی بماند یا بداند که اجباراً این مدت را در آن جا توقف خواهد کرد باید نماز را تمام بخواند (و این را در اصطلاح فقهی «قصد اقامه» میگویند)، اما اگر قصد اقامت کمتر از ده روز را داشته باشد حکم سایر مسافرین را خواهد داشت، بنابراین سربازان یا نیروهای کادری که در استخدام ارتش یا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند، اگر قصد اقامت ده روز یا بیشتر را در مکانی (مثل پادگان، مناطق مرزی و…) دارند و یا میدانند- هر چند به طور اجباری – ده روز یا بیشتر در آنجا خواهند ماند، واجب است که نماز خود را تمام بخوانند.
توجه:
کسی که میداند در جایی ده روز نمیماند، قصد اقامت ده روز معنا و اثری ندارد و باید در آنجا نمازش را شکسته بخواند، مثلاً اگر فردی برای زیارت حرم امام رضا۷ مسافرت کند و با آن که میداند کمتر از ده روز در آنجا خواهد ماند ولی برای این که نمازش تمام باشد قصد اقامت ده روز میکند نمازش در آنجا شکسته است.
۲. قصد اقامه باید در یک محل (شهر یا روستا و یا …) باشد، و در دو محل نمیتوان قصد اقامه کرد، بنابراین کسی که در دو مکان تبلیغ میکند اگر عرفاً دو محل محسوب شود، باید در یکی از آن دو، قصد اقامه کند و قصد اقامه در هر دو به این صورت که بخواهد چند روز را در یکی و چند روز هم در دیگری بماند که مجموعاً ده روز شود اقامه محقق نشده و باید نماز را در هر دو محل شکسته بخواند.
توجه:
اگر مسافری در محلهیی از شهر قصد اقامه کند رفتن به محلههای دیگر شهر، هر چند با محلهی قصد اقامت به مقدار مسافت شرعی فاصله داشته باشد، به قصد اقامه و حکم آن ضرر نمیرساند.
۳. مسافری که میخواهد ده روز یا بیشتر در محلی بماند، اگر از ابتدا قصد داشته باشد که در خلال ده روز به اطراف آنجا (در محدودهی باغها و مزرعههای محل اقامت) برود، اشکالی ندارد و قصد اقامهی او درست و نمازش تمام است. همچنین قصد خروج از محل اقامت، به اندازهی کمتر از مسافت شرعی اگر به صدق اقامهی ده روز ضرر نزند یعنی اگر بیرون رفتن از آنجا به مدت چند ساعت از روز یا شب برای یک بار یا چند بار باشد به شرطی که مجموع ساعات خروج از شش هفت ساعت بیشتر نشود، در این صورت، قصد خروج به قصد اقامه لطمه نمیزند و نمازش تمام است، اما بیشتر از این، مانع تحقق اقامه است و نمازش شکسته خواهد بود.
۴. اگر مسافر هنگام قصد اقامه، تصمیم داشته باشد در خلال ده روز- هر چند یک بار آن هم به مدت چند دقیقه- به چهار فرسخی و یا بیشتر برود اقامه تحقق پیدا نمیکند و باید نماز را شکسته بخواند.
۵. اگر مسافر در محلی قصد اقامه کند و قبل از خواندن یک نماز چهار رکعتی(ظهر یا عصر و یا عشا) از اقامه منصرف یا مردد شود، اقامه تحقق نیافته و تا وقتی که در آنجا هست باید نماز را شکسته بخواند، اما بعد از قصد اقامه، اگر حداقل یک نماز چهار رکعتی خوانده باشد، اقامه تحقق یافته و پس از آن، انصراف از اقامه یا تردید در آن هیچ اثری ندارد، بنابراین تا وقتی که در آنجا هست و سفر جدیدی را شروع نکرده، باید نماز را تمام بخواند (هر چند پس از تحقق اقامه، فقط یک روز بماند)
۶. اقامه با دو چیز تحقق پیدا میکند
الف) قصد اقامه و خواندن یک نماز چهار رکعتی.
ب) قصد اقامه و توقف ده روز متوالی در یک محل (هر چند اصلاً در این مدت نماز نخوانده باشد)
۷. پس از تحقق اقامه، خارج شدن به مقدار کمتر از مسافت شرعی-هر چند به طور مکرر و مدت طولانی- اشکال ندارد و نماز تمام است، ولی اگر به مقدار مسافت شرعی خارج شود، حکم سایر مسافرین را خواهد داشت، بنابراین اگر پس از قصد اقامت در شهری به شهر دیگری که با شهر محل اقامت به مقدار مسافت شرعی فاصله دارد برود، قصد اقامهی قبلی وی به هم میخورد و بعد از برگشت به محل اقامه، باید دوباره قصد نماید.
۸. آنچه در مورد تبعیت زن و فرزند در بارهی «وطن» گفتیم در مورد «قصد اقامه» نیز جاری است.
توقف یک ماه بدون قصد
هرگاه مسافر، بعد از پیمودن مسافت شرعی (هشت فرسخ) در محلی توقف کند، و نداند مدت توقفش چند روز است (ده روز یا کمتر) تا وقتی این حالت را دارد باید نماز را شکسته بخواند، اما بعد از گذشتن سی روز باید نماز را تمام بخواند، هر چند در همان روز بخواهد برگردد.
بلاد کبیره
در احکام مسافر و قصد توطن و قصد اقامت ده روز، فرقی میان بلاد کبیره (شهرهای بزرگ) و معمولی نیست و حتی با قصد توطن در یک شهر بزرگ و مدتی در آنجا ماندن، بدون معین کردن محلهی خاصی از آن، تمام آن شهر حکم وطن را در بارهی او پیدا خواهد کرد. همچنین اگر قصد اقامت ده روز در مانند این شهر کند بدون این که محلهی خاصی از آن را قصد نماید، حکم تمام بودن نماز در مورد او در تمام محلههای آن شهر جاری خواهد بود.